+میدونی. میشه از اینی که هستی فرار کنی

میتونی اینی که هستی رو بپذیری.

میتونی با همینی که هستی زندگی کنی

و میشه هست و نیستتو تغییر بدی!!

-پای فرار کردن ندارم

حوصله ی موندن ندارم

انگیزه ی زندگی کردن ندارم

و توان تغییر. اونم ندارم!

میدونی. تنها چیزی که دارم یه احساس سنگینی عمیقه

مث یه سنگ بزرگ ک با یه زنجیر ب پام وصله و منی که هر لحظه دارم بیشتر توو اقیانوس فرو میرم.

دستای خالی منو ببین.! بنظرت هیچ جوره میشه رها شد.؟

وقتی میدونم تهش چی میشه فقط میتونم منتظرش بمونم.‌‌منتظر لحظه ی آخر!

+من کمکت میکنم! همیشه یه راهی هست!

-فقط میتونی بگردی و برام پیداش کنی.

+چیو؟!

-چیزی رو که هلم بده به سمت جلو.فقط واسه یه مدت کوتاه جای من قدم برداره.

+من هستم یاسی!من اینجام تا به دوش بکشم دردتو. خودم جای تو زندگی میکنم.

-دفه ی قبلی رو یادته؟! دل بستی یاسمن!! نباید دل میبستی!!

+دل نمیبندم یاسی.دیگه نمیکنم این کارو.باشه؟!

-هه!تو مطمئنی؟! بنظر بی تاب میای!میتونم بپرسم چرا؟!

+خب. فقط یه کمی به زمان نیاز دارم. باشه؟!

-اوکی! حواست به آدما باشه. دوست داشتنی های خطرناکی ان!!

.

خود درگیری شبونه.احتمالا موقت.شانس آوردم مامان قشنگم اینجا نیس وگرنه مستقیم میبردتم تیمارستان

.

امتان آناتومی داریم و هنوز عضله و اسکلتم مونده >_<

.

در وصف سردار سلیمانی و غم از دست دادنش. در حدی نیستم ک بخام چیزی بگم. حسم بعد از شنیدن خبرش، یه سردرگمیخاکستری بود. تنها اتفاقی بود ک اخیرا تونست تا این حد تم بده.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هفته جهانی فضا دانلود آهنگ جدید روز نوشتهای من Tammy خنده های صورتی bazi حرف دل بازار چه اينترنتي باغچه